پارت صد و ششم :

- نگو، بشکنه دستم که بهت سیلی زدم.
- خودمونیم چه دردی هم داشت.
این بار صدای خنده‌ی من بلند شد.
- گلباش!؟
تن صدایش لرز خفیفی انداخت سر تا پای وجودم و اگر هوای سرد زمستان نبود بدون شک متوجه التهاب درونم می‌شد. نگاه منتظرم به لب‌هایش بود. چنگی به موهایش کشید و نفسش را پر صدا بیرون داد و در آخر تند و عاصی خندید.
- توی سرم همیشه یه عالمه حرف نگفته هست، ولی دست آخر اون دو کلمه‌

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • م

    00

    خیلی عالی

    ۴ ماه پیش
  • سمیه نوروزی | نویسنده رمان

    تشکر از نظرتون

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.